تعداد نشریات | 41 |
تعداد شمارهها | 1,123 |
تعداد مقالات | 9,591 |
تعداد مشاهده مقاله | 17,402,986 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,149,872 |
کاربرد نظریۀ شبکۀ معنایی در مطالعات قرآنی (میدان معناشناسی امر، اراده، مشیت) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 6، شماره 2 - شماره پیاپی 12، فروردین 1397، صفحه 93-112 اصل مقاله (618.97 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهدی مطیع1؛ فاطمه سادات نیکزاد حسینی2؛ الهام آقادوستی* 3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشآموخته کارشناسی ارشد علوم حدیث دانشگاه قرآن و حدیث. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشآموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه اصفهان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
واژهها همواره در بافتهای کاربردی خود، با یکدیگر ترکیب شده و عبارتهای مختلفی میسازند؛ این ترکیب و ارتباط، در هیچ زبانی، تصادفی و بدون قاعده نیست و روابط معناداری میان واحدهای هر زبان حاکم است. در قرآن کریم نیز، کاربرد هر واژه در آیات، حکیمانه و هدفمند است و با کنکاش و بررسی ارتباط واژهها با یکدیگر، میتوان مفهوم هر واژه را در ارتباط با دیگر واژگان و در یک نظام معنایی تعیین نمود. تحقیق حاضر، در نظر دارد تا با کاربست نظریۀ شبکۀ معنایی در مطالعات قرآنی - با نگاهی به حوزۀ معنایی قوانین الهی در قرآن - گامی مهم در جهت شناخت مفاهیم قرآنی و درک روابط معنایی میان واژگان این کتاب حکیم بردارد. بدین منظور نگرشی ساختگرایانه به متن قرآن داشته و از تلفیقی از مکتب بُن آلمانها و روابط بینامتنی استفاده نموده است. در این راستا پس از انتخاب موضوع و واژگان کلیدی آن، ابتدا تمامی آیات مربوط به هر یک از واژگان کلیدی، جمعآوری میشود. پسازآن، «مؤلفههای معنایی» واژگان کلیدی ارزیابی میگردند. در مرحلۀ بعد، «میدان معناشناسی» هر واژه تعیین شده و کلمات مرتبط با مفهوم کانونی میدان از طریق نمودارها و جداول دادگانی که در آنها تقابل و ارتباط میان واژگان نشان داده میشود، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. درنهایت، با مقایسه ارتباطات میدانهای معناشناسی، «شبکۀ معنایی» ترسیم میشود. با این کار، هر واژه با تمام ابعاد معنایی خود ظاهر شده و ارتباطات متعدد واژگان در یک مجموعه کلی مورد بررسی قرار میگیرد و بدین ترتیب، معنای هر واژه در بافت کاربردی خود، معین میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن؛ معناشناسی؛ سنن الهی؛ قانونمندی؛ اراده؛ مشیت؛ امر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The Usage of Meaning Network Theory in Quranic studies (Amr,Mashyyat, Iradih) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Mehdi Moti'1؛ Fatimasadat Nikzadhosayni2؛ elham aghadoosti3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1Associate Prof. of Quran & Hadith at Isfahan University | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Master's degree of Quran & Hadith at Isfahan University | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3Master's degree of Arabic Language and Literature at Isfahan University | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Words always combine in their own applications and make different phrases; this combination and association is not in any language, random or Irregular, and there are meaningful relationships between the units of language. In addition, the use of each word in the verses is wise and purposeful, and by examining the relationship between the Quranic words, one can determine the meaning of each word in relation to other words and in a semantic system. The present study intends to use the semantic theory in Qur'anic studies to look at the semantic domain of divine laws in the Quran - an important step in understanding the Qur'anic concepts and understanding the semantic relations between the words of this holy book. For this purpose, there is a structuralist approach to the text of the Qur'an and has used the combination of the Bonn semantic school and intertextual relations. In this regard, after selecting the subject and its key words, first all the verses associated with each of the key words are collected. Subsequently, the "semantic components" of the key words are evaluated. In the next step, the "semantic field" of each word is defined and the words associated with the concept of the focal area of the field are analyzed through the diagrams and tables in which the opposition and the relationship between words are shown. Finally, by comparing the connections of semantic fields, the semantic network is mapped. By doing this, each word appears with all its semantic dimensions, and the various terms of the vocabulary are examined in a set of terms, thus defining the meaning of each word in its applied context. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Quran, Semantics, Divine rules, legislation, Amr, Mashyyat, Iradih | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه در تفسیر قرآن کریم، اهتمام بر کشف و پردهبرداری از مقصود خدا در کلمات و دریافت معانی است، ازاینرو، هر دانشی که بهگونهای به این حوزه مربوط شود و در کشف دلالت الفاظ تلاش کند، بایستگی دارد. معناشناسی دانشی است که ابزاری جدید برای کشف دلالت الفاظ در اختیار قرآنپژوهان قرار میدهد. آنچه در علم معناشناسی ارتباط تنگاتنگ با دانش تفسیر دارد، معنیشناسی زبانی است (ایازی، 1383: 46-47). در معنیشناسی زبانی به آنگونه از معنی توجه میشود که درونزبانی است و معنیشناس با مطالعۀ معنی بهدنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن انسان در درک معنی از طریق زبان است. واحدهای مطالعۀ این نوع معنی واژه و جمله بهحساب میآیند (صفوی، 1379: 28؛ 46). نخستین سطح در معناشناسی هر متن، شناخت معنای واژگان آن است. برخی از زبانشناسان معتقدند معنای یک واژه را میتوان براساس محیط وقوع آن در یک بافت زبانی[1] تعیین کرد؛ بهعبارت دیگر معنای یک واژه در چارچوب بافتی که در آن به وقوع پیوسته است، بهطور کامل قابل وصف است (همان: 212)؛ چراکه هر واژه با وجود عناصر معناشناختی ثابتی که همراه با خود دارد (معنای اساسی)، با قرار گرفتن در جملهای خاص یا درون یک متن به دلیل روابط و پیوستگیهای خود با دیگر مفاهیم، عناصر معناشناختی جدیدی نیز کسب میکند (معنای نسبی) که برای رسیدن به مفهوم نهایی آن واژه، در نظر گرفتن عناصر معناشناختی جدید نیز الزامی است (ایزوتسو، 1363: 13 - 14). هرچند در کتب لغت و کتابهای تفسیری، تحقیقات فقه اللغوی بسیاری پیرامون واژگان قرآنی انجام گرفته و سیر واژگانی بسیاری از آنها بررسی شده است؛ لیکن ارتباط میان واژگان و اصطلاحات مربوط به یک موضوع در یک مجموعۀ وسیع، به میزان کمتری مورد توجه قرار گرفته است. راهی که معناشناسی جدید برای دستیابی به این هدف ارائه میدهد استخراج شبکۀ معنایی واژگان و اصطلاحات مربوط به یک حوزۀ معنایی است. برایناساس، با بررسی ارتباطات واژههایی که در یک حوزۀ معنایی قرار میگیرند، مفهوم نهایی هر واژه و حدود معنایی آن مشخص شده و بدینترتیب، با ایجاد یک کل سازماندار، مفهوم هر واژه بهصورت نظاممندی در ذهن، شکل میگیرد. بنابراین، برای استخراج یک شبکۀ معنایی از واژگان مربوط به یک حوزۀ معنایی، لازم است پس از تعیین این واژگان، اولاً با نگاهی خُرد به مؤلفههای معنایی هر واژه نگریست و ثانیاً با نگاهی کلان به سازوکار ارتباطات میان واژگان پرداخت. از آنجا که مکاتب و روشهای معناشناسی هرکدام با ابزاری خاص و زاویهای متفاوت به کاوش معنا میپردازند دستیابی به سطوح معناشناسی فوق نیازمند استفاده از روشهای مختلف معناشناسی است. مکتب بُن[2] که به روابط متقابل فرهنگ و بستر زبان با متن میپردازد و از این طریق، درصدد کشف جهانبینی حاکم بر متن و از خلال آن دستیابی به معنای مورد نظر است؛ به دلیل انتخاب آن توسط توشیهیکو ایزوتسو[3]و نگارش سه کتاب خدا و انسان در قرآن، بررسی معناشناسی مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن و مفهوم ایمان در کلام اسلامی، از لحاظ روششناسی، تجربۀ خوبی در حوزۀ مطالعات قرآنی کسب کرده است (مطیع، 1387: 52). از سوی دیگر استفاده از روابط بینامتنی نیز برای تحلیل روابط درونمتنی در میان واژگان یک حوزۀ معنایی ضروری به نظر میرسد؛ چراکه در برخی از این روشها، تلاش خاصی برای کشف و تحلیل روابط معنایی در سطح متن، صورت پذیرفته است (همان)؛ که در این روشها، بهمنظور تعیین معنای دقیق واژهها در یک متن، با بررسی همنشینیها، جانشینیها و نیز روابط معنایی موجود در سطح گروه و جمله، به مؤلفههای معنایی هر واژه، دست مییابند (صفوی، 1379: 292 - 312). تحقیق حاضر، برای استخراج و ترسیم شبکۀ معنایی، از تلفیقی از مکتب بن آلمانها و روش بینامتنی استفاده میکند.
متناسبسازی استفاده از روش «شبکههای معنایی» در مطالعات قرآنیگام اول در دستیابی به شبکۀ معنایی در مطالعات قرآنی، یافتن واژگان مربوط به موضوع مورد تحقیق است. به همین دلیل پیش از هر چیز بایستی قرآن کریم بهطور کامل مورد مطالعه قرار گرفته و أسماء و أفعالی که به نوعی با موضوع مورد بحث ارتباط معنایی دارند، استخراج گردند. بهعنوانمثال در بررسی شبکۀ معنایی «قوانین الهی در قرآن» مطالعه و جستجو در آیات، 16 واژۀ کلیدی به دست میدهد که عبارتاند از: «أمر»، «مشیّت»، «إذن»، «إراده»، «قول»، «حکم»، «جعل»، «سنّت»، «قدر»، «قضا»، «تدبیر»، «کتب»، «شرع»، «فرض»، «أصاب» و «فعل». در مورد استخراج واژگان کلیدی از میان واژگان قرآنی، ذکر این نکته ضروری است که بخشی از این کار، تقریباً به صورتی اجتنابناپذیر، شخصی و مِن عِندی است و نوع نگاه محقق به موضوع، در انتخاب واژگان تأثیر بسزایی دارد؛ بنابراین، هرچند در مورد بیشتر واژگان کلیدی، اختلافی در میان پژوهشگران وجود ندارد؛ بدون شک، در انتخاب برخی از واژهها اختلافنظرهایی به وجود میآید (ایزوتسو، 1363: 23). در مراحل بعد، واژههای کلیدی در دو محور خرد[4] و کلان[5] مورد بررسی قرار میگیرند. در نگاه خرد، با کاوش در معنای لغوی و اصطلاحی هر واژه، مؤلفههای معنایی آن تعیین میشود و در نگاه کلان، با ترسیم میدان معنایی برای هر واژه و بررسی پیوستگیها و ارتباطات میان میدانها، شبکۀ معنایی واژگان، کشف میشود. هرچند بهمنظور دستیابی به شبکۀ معنایی قوانین الهی در قرآن لازم است، مؤلفههای معنایی و میدانهای معناشناختی هر یک از 16 واژۀ مربوط بررسی شده و در مرحلۀ بعد با کشف ارتباطات معنایی میدانهای مختلف، شبکۀ معنایی واژگان استخراج شود؛ به دلیل تنوع و کثرت تعداد واژگان و نیز محدودیت ظرفیت مقاله، بررسی کامل و همهجانبۀ تمام واژگان و ترسیم دقیق میادین معنایی برای هر یک از آنها امکانپذیر نیست و رعایت اختصار، سبب شده است تا کار بر سه واژۀ اصلی در برنامهریزی و اعمال قوانین یعنی «أمر»، «مشیّت» و «إراده» متمرکز گشته و از بررسی جزئیات مربوط به 13 واژۀ جانبی خودداری گردد. بررسی واژگان کلیدی در نگاه خُردکشف روابط معنایی میان واژگان نیازمند دانستن مؤلفههای معنایی[6] در نگاهی خُرد به هر واژه است. چراکه بدون شناخت اجزای معناساز یک واژه، به دست آوردن روابط معنایی در میان واژگان، ناممکن است. مؤلفههای معنایی مشخصههایی به حساب میآیند که ویژگیهای ممیز مفاهیم را از طریق ایجابی [+] یا سلبی [-] نشان میدهند (صفوی، 1379: 312). بهعنوانمثال، براساس شرایط لازم و کافی، میتوان تقابل میان چهار واژۀ «مرد»، «زن»، «پسر» و «دختر» را برحسب مؤلفههای معناییشان به دست داد (همان، 277).
برای دستیابی به مؤلفههای معنایی یک واژه، پیجویی دو راه کلی تبارشناسی و سیاق ضروری است. در روش اول، بهمنظور درک مؤلفههای معنایی واژه در لغت، اسم ذات و معنای لغوی واژه مورد بررسی قرار میگیرد و در روش دوم، موارد کاربرد واژه در متن موردنظر جستجو شده و مؤلفههای مربوط به سیاق استخراج میشود. بهاینترتیب، یافتن صفات ممیزهای برای هر اصطلاح که بهلحاظ آن صفات، مصادیق نامحدودی در یک رده مقولهبندی شوند، درواقع چندان آسان نیست و در بیشتر موارد، محقق باید به یک فرایند کامل آزمایش و خطا دست بزند تا چنان که باید، به واژههایی که در یک زبان است دست یابد (ایزوتسو، 1360: 13). تبارشناسی و ریشه یابی (علم الإشتقاق)بهطور کلی، واژگان موجود در زبان عربی، ممکن است اصالتاً عربی یا غیرعربی باشند؛ و ناگفته پیدا است که فهم دقیق این واژگان، منوط به ریشهیابی و دانستن تاریخ آنها است (خوشمنش، 1388: 11 - 16). به همین دلیل، مطالعۀ تاریخ و تبارشناسی[7] واژگان کلیدی و بررسی سیر تحول واژهها و معنای آنها در طول زمان، «معنای اساسی» آن را تا حدی روشن نموده و باعث به دست آوردن دیدی عمیقتر در مورد چرایی انتخاب هر واژه در قرآن میشود (همان: 21). با توجه به آنچه گذشت، لازم است در یک پژوهش قرآنی، ابتدا «ریشۀ لغت» و «اسم ذات» آن، مورد بررسی قرار گیرد. در مرحلۀ بعد، بایستی بهوسیلۀ منابع لغوی، «معنای لغوی» هر واژه در زبان عربی، استخراج شود. پسازآن، با مقایسۀ «اسم ذات» و «معنای لغوی» واژه، برخی از مؤلفههای معنایی آن به دست میآید. * ریشۀ لغت، اسم ذات و معنای لغوی واژۀ «أمر» در منابع لغوی بدینصورت ذکر گردیده است: ریشۀ لغت: عبری (مشکور، 1357: «ذیل أمر»، 35). اسم ذات: شأن، حالت، عارضه و جریان حادث (مصطفوى، 1360: «ذیل أمر»، 1/146). معنای لغوی: أمر دو معنى دارد یکى کار و چیز؛ که جمع آن أمور است؛ مثل ﴿وَ إِذا قَضى أَمراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ چون چیزى را اراده کند، بدان گوید: باش، پس میشود﴾ (بقره/117)؛ و دیگرى: دستور و فرمان؛ مانند ﴿قُل أَمَرَ رَبِّی بِالقِسط؛ بگو خدایم به عدل فرمان داده است﴾ (اعراف/ 29) (قرشی، 1371: «ذیل أمر»، 1/109-110). در مفردات راغب آمده است به ابداع نیز أمر گویند؛ مانند ﴿أَلا لَهُ الخَلقُ وَ الأَمرُ﴾ (أعراف/54) و این مختص خداوند متعال است (راغب اصفهانی، 1412: «ذیل أمر»، 88). حال، با توجه به «اسم ذات» و «معنای لغوی» این واژه میتوان گفت «أمر» در حوزۀ معنایی سنن الهی، عبارت است از جریانی که در شئون مراتب موجودات و حالات و امور آنها متجلی شده و آنها را قانونمند میکند. * ریشۀ لغت، اسم ذات و معنای لغوی واژۀ «مشیّت» در منابع لغوی بدین صورت ذکر گردیده است: ریشۀ لغت: عبری، آرامی، تَلمود (مشکور، 1357: «ذیل مشیّت»، 468). اسم ذات: «شیء» هر چیزی است که علم به آن تعلق میگیرد و از آن خبر داده میشود؛ أعم از موجود و معدوم، واجب و ممکن، مذکر و مؤنث (قرشی، 1371: «ذیل شیء»، 4/93). هرچیزی که مورد طلب قرار میگیرد؛ اعم از موضوع یا حکم یا عمل (مصطفوی، 1360: «ذیل شیء»، 6/155). معنای لغوی: «شیء» مصدر است به معنی خواستن و اراده کردن (قرشی، 1371: 91). «مشیّت» خداوند متعال، همان ایجاد است؛ پس مشیت او مقتضی وجود شیء است و به همین دلیل است که گفته شده: «ما شَاءَ اللّه کان و ما لم یَشَأ لم یکن؛ هر آنچه خدا بخواهد میشود و هرآنچه خداوند نخواهد نمیشود» (راغب، 1412: «ذیل شیء»، 471). حال، با توجه به «اسم ذات» و «معنای لغوی» این واژه میتوان گفت ریشۀ اولیه و نقطۀ آغازین «مشیّت»، «شیء» است. این مفهوم بهتدریج به ایجاد و خلق شیء و سپس به برنامهریزی برای شیء تبدیل گشته است؛ بنابراین نظام و إعمال کلی برای ایجاد و رشد شیء در هستی، «مشیّت» خوانده میشود و مؤلفۀ معنایی [+ قانونمندی ایجاد و مدیریت اشیای هستی] برای این واژه به اثبات میرسد.
* ریشۀ لغت، اسم ذات و معنای لغوی واژۀ «إراده» در منابع لغوی بدین صورت ذکر گردیده است: ریشۀ لغت: عبری (مشکور، 1357: «ذیل إراده»، 315). اسم ذات: پرسیدن، جستن خوراک، اینسو و آنسو چریدن (همان). آمدوشد در طلب شیء با نرمی و مدارا (راغب، 1412: ذیل «رود»، 371). معنای لغوی: اراده در اصل قوهای مرکب از میل و حاجت و آرزو است و اسمی است که برای توجه و حرکت بهسوی شیء و حکم کردن در مورد شایستگی انجام آن قرار داده شده است. إراده گاهی برای مبدأ آنکه همان توجه و تمایل است استعمال میشود و گاهی منتهای آنکه همان حکم به شایستگی انجام آن است مورد توجه قرار میگیرد. هرگاه «إراده» در مورد خداوند متعال استعمال شود مراد، منتها است نه مبدأ؛ چرا که او منزه از تمایل و تغییر است. پس هنگامی که گفته شود خداوند چنین اراده کرد، معنایش «حکم» در آن مورد است؛ مانند ﴿إِن أَرادَ بِکُم سُوءاً أَو أَرادَ بِکُم رَحمَةً؛ اگر او بخواهد براى شما بد بیاورد یا بخواهد شما را رحمت کند﴾ (أحزاب/17). علاوه بر آن، خداوند در قرآن کریم «إراده» را ذکر نموده و از آن معنای «أمر» را اراده فرموده است؛ مانند ﴿إنما قولُنا لِشَیءٍ إذا أرَدناه أن نَقولَ لَهُ کُن فَیَکونُ ما وقتى چیزى را اراده کنیم؛ همین قدر به آن مىگوییم باش بىدرنگ موجود مىشود﴾ (نحل/40) و نیز «إراده» را ذکر نموده و از آن «قصد» و «طلب» را اراده فرموده است؛ مانند: ﴿لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ؛ در زمین خواستار برترى نیستند﴾ (قصص/83) (راغب: همان). حال، با توجه به «اسم ذات» و «معنای لغوی» این واژه میتوان گفت ازآنجاکه جستجو و آمدوشد در طلب شیء، نوعی واقعشدن در معرض انتخاب بوده و «إراده» نیز به دست آوردن یک انتخاب از مجموع امکانهای موجود است، به آن «إراده» میگویند؛ بنابراین، برخی از مؤلفههای معنایی واژۀ «إراده»، [+ طلب] و [+ انتخاب یک راه از میان راههای مختلف] است. سیاقرسیدن به مفاهیم بلند قرآن، تأمل در ماقبل و مابعد آیه و توجه به روند کلی کلام، یعنی «سیاق»[8] را میطلبد. سیاق در اصطلاح اهل ادب به طرز جملهبندی که برگرفته از چینش و نظم خاص کلمات است، گفته میشود؛ بهگونهای که گاهی افزون بر معنای هریک از کلمهها و سپس معنای جمله، معنایی دیگر را نیز برای جمله به همراه آورد (رضایی کرمانی، 1376: 195). «سیاق»، علاوه بر آشکار ساختن نوع و چرایی چینش و همبستگی معنایی کلمات در یک آیه، نشان میدهد که فهم هر یک از آیات، چگونه در تناظری با فهم دیگر آیات است (قاسم پور، 1383: 31). پس از تبارشناسی، «سیاق» نقش مهمی در شناخت مؤلفههای معنایی واژگان دارد؛ چرا که هر واژه متناسب با مؤلفههای معنایی خویش، با واژگان هممعنای خود در محور جانشینی و با واژههای ملازم و متناسب با خود در محور همنشینی قرار میگیرد و جایگاه ویژهای در جمله و متن مییابد؛ بنابراین، لازم است در نخستین گام شناخت مؤلفههای معنایی، تمامی آیات مربوط به واژۀ مورد نظر استخراج گردیده و پسازآن، همنشینیها، جانشینیها و جایگاه واژه در جمله مورد بررسی قرار گیرد.
1. واژه در محور همنشینی وقوع واژههایی با ویژگیهای بنیادین مشترک بر روی محور همنشینی، به نوعی باهمآیی[9] منجر میشود که باهمآیی همنشینی نامیده میشود. دراینباره میتوان «اسب/شیهه کشیدن» یا «نان/بیات» را نمونه آورد. در حقیقت، باهمآیی این واژگان، به دلیل ویژگی یا مؤلفۀ مشترکی است که این جفت واژهها را به یکدیگر پیوند میدهد (صفوی، 1379: 196-197). علاوه بر آنکه همنشینی معنایی، تنها با وجود نوعی تشابه در مؤلفههای معنایی قابل توجیه است، این امکان وجود دارد که شرایط کنار هم قرار گرفتن مفاهیم بر روی محور همنشینی، باعث انتقالِ معنایی واحدهای همنشین به یکدیگر گردد (همان: 247) و این دو نکته، ثابت میکنند که دستیابی به مؤلفههای معنایی یک واژه، بدون بررسی همنشینهای آن ممکن نیست. بهعنوانمثال، همنشینی «أمر» با «إراده»، «قضا»، «قول» و «فعل» در آیاتی نظیر ﴿إِذَا قَضَى أَمرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ (آل عمران/47)، ﴿إِنَّمَا أَمرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُون﴾ (یس/82)؛ و ﴿کَانَ أَمرُ اللّهِ مَفعُولًا﴾ (نساء/47) نشاندهندۀ سیر تحقق یا به فعلیت رسیدن یک امر است. هنگامی که خداوند متعال ایجاد چیزی را «إراده» کند، «أمر» آن را «قضا» و حتمی مینماید؛ و با «قول» خود، آن را به «فعلیّت» میرساند. از سوی دیگر، آیۀ ﴿إِنَّ اللّهَ یَحکُمُ مَا یُرِیدُ﴾ (مائده/1) دو فعل «یَحکُمُ» و «یُریدُ» را همنشین یکدیگر ساخته است، اما تعبیر «إِنَّ اللّهَ یَحکُمُ مَا یَشاء» در آیات قرآن یافت نمیشود. همچنین، توالی دو واژۀ «نَشاءُ» و «نُرِیدُ» بهصورت ﴿ما نَشاءُ لِمَن نُرِیدُ﴾ (إسراء/18) در قرآن کریم، وجود دارد ولی عکس آن یعنی تقدم «إراده» بر «مشیّت» وجود ندارد. نیز، توالی دو واژۀ «یَحکُمُ» و «یُریدُ» بهصورت ﴿إِنَّ اللّهَ یَحکُمُ مَا یُرِیدُ﴾ در قرآن یافت میشود ولی عکس آن یعنی «إِنَّ اللّهَ یُرِیدُ مَا یَحکُمُ» وجود ندارد. بدینترتیب میتوان اظهار داشت که همنشینی «مشیّت»، «إراده» و «حکم» در قرآن کریم مؤلفههای معنایی [+ رابطۀ عموم و خصوص مطلق مشیت با اراده] و [+ صدور حکم پس از اراده] را اثبات نموده و نشان میدهد «مشیّت» مقدم بر «إراده» و «إراده» مقدم بر «حکم» است؛ بنابراین، بخشی از «مشیّت» خداوند تبدیل به «إراده» شده و خداوند در مورد هرچه براساس مصلحت، «إراده» کند، «حکم» صادر میکند. از سوی دیگر، همنشینی دو «مشیّت» با هم، در تعبیر ﴿وَ ما تَشاؤونَ إلّا أن یَشاءَ الله إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً - یُدخِلُ مَن یَشاءُ فِی رَحمَتِهِ وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً أَلِیماً؛ تا خدا نخواهد، شما نخواهید خواست قطعاً خدا داناى حکیم است. هر که را خواهد، به رحمت خویش درمىآورد و براى ظالمان عذابى پردرد آماده کرده است﴾ (تکویر/29)، ارتباط طولی این دو واژه با یکدیگر را بیان مینماید؛ یعنی این واژهها دارای مفهومی تشکیکی و قابل رتبهبندی هستند. اینکه «مشیّت» انسانها موقوف به «مشیّت» خداست، به این معنا است که هرکس راه هدایت و فلاح را انتخاب کند و بخواهد، خداوند نیز او را در رحمتش وارد میکند و هرکس راه ضلالت و ظلم را انتخاب کند، عذابی دردناک در انتظار اوست. پس اختیار و خواست انسانها در انتخاب هر یک از این دو راه، در چارچوب قانونگذاری الهی است و هیچکس نمیتواند فرای این قانونمندی قدم بردارد. 2. واژه در محور جانشینی انتخاب یک کلمۀ مناسب از میان واژگان مشابه را جانشینی گویند. الگوهایی شناختی وجود دارند که خود را بر این انتخاب تحمیل میکنند و سبب میگردند تا از میان انواع انتخابها، حد و مرزی بر این جانشینی سایه بیفکند (صفوی، 1379: 272). هنگامی که واژۀ «الف» جانشین واژۀ «ب» در بافتی یکسان و یا در بافتی که از لحاظ ساختمان صوری مشابه است میشود، خواه برد استعمال آن بیشتر یا کمتر از واژۀ «ب» باشد، این جانشینی در بررسی مقولۀ معنایی هر دو واژه اهمیت زیادی دارد (ایزوتسو، 1360: 45). بهعنوانمثال، در سه آیۀ ذیل پدیدۀ جانشینی میان سه واژۀ «مشیّت»، «حکم» و «فعل» در بافتی یکسان رخ داده است:
جانشینیهای فوق، ترتیب «مشیّت»، «إراده»، «حکم» و «فعل» را به اثبات میرساند. در فضای «مشیّت»، راههای مختلفی پیش روی بشر قرار داده شده است؛ بدین معنا که خداوند متعال برای انسانها این امکان را فراهم آورده است که در نظام مشیت الهی، خواست و مشیت خود را دنبال نمایند بنابراین انسان با هرچیزی که با اختیار خود اراده کند خود را در یکی از مسیرهای موجود در فضای مشیت الهی قرار داده که به هدایت یا ضلالت منتهی میشود سپس خداوند آن راه را برای او «إراده» مینماید، در مورد آن «حکم» صادر میکند و آن را به «فعلیّت» میرساند.
3. واژه در جمله (نحو) با بررسی واژه در محور جانشینی و همنشینی در کنار سومین بعد مؤلفههای معنایی یعنی جایگاه واژه در جمله، که شامل عربیت و سیاق است، میتوان به مؤلفههای معنایی واژه دست یافت. هر واژه شخصیتی (مؤلفههایی) مخصوص به خود دارد و هنگامی که در جمله میآید برخی از مؤلفههای آن نقش اصلی مییابند و برخی دیگر لحاظ نمیشوند. این مسأله به نکات صرفی، نحوی و نوع چینش کلمات وابسته است. بهعنوان مثال، در آیاتی که «أمر» در آنها به معنی برنامهریزی و قانونمندی هستی است، این واژه بهصورت اسمی آمده و کاربرد مفرد «أمر» و جمع «أمور» یافته است. کاربرد اسمی «أمر» جدیت این مفهوم را در حوزۀ معنایی قوانین الهی نشان میدهد. مضاف إلیه «أمر» در قرآن، واژههای «الله»، «رب»، ضمیر غایب «ه» و ضمیر متکلم «نا» هستند. «الله»، اسم جامع خداوند است. «أمر ربّ» مربوط به بعد ربوبی و پرورشدهندگی قوانین هستی است و «أمره» به دلیل کاربرد ضمیر غایب، مفاهیم باطنیتر، پیچیدهتر و دورتر از دسترس برای فهم را نشان میدهد. «أمر»، همچنین با صفات «حکیم» (دخان/4)، «مَقضیّاً» (مریم/21)، «کان مفعولاً» (الأنفال/42) و «مِن عِندِنا» (دخان/5) همراه شده که نشاندهندۀ استواری، حتمیت، تحقق و مقام عندیت امر است. حال، با توجه به اطلاعات فوق پیرامون جایگاه واژۀ «أمر» در آیات قرآن میتوان مؤلفههای معنایی [+ فراتر از قانونمندیها]، [+ ارتباط خاص با الوهیت خداوند]، [+ مربوط به غیب و عالم باطن]، [+ امکان وجود سلسلۀ اسباب و علل برای تحقق امر]، [+ فراگیری همۀ اشیاء]، [+ آنی و یکلحظهای] و [+ استواری، حتمیت و به فعلیت رسیدن] را نیز برای این واژه استخراج نمود. واژۀ «مشیّت» در قرآن همواره بهصورت فعلی در قالب ماضی و مضارع و در صیغههای مختلف به کار رفته است. فاعل آنها در بیشتر مواقع، اسم جلالۀ «الله» است. علاوه بر آن، «هو مستتر»، «نحن مستتر»، «ضمیر متصل نا» و «ربّ»، نیز به عنوان فاعل به کار رفته و هریک، بیانگر شأن خاصی از مشیت خداوند در بافت کاربردی خود هستند؛ «الله»، اسم جامع خداوند و «ضمیر غایب»، نشانۀ غیب الغیوب و فراتر از فهم است. «ضمیر معالغیر» عظمت خداوند، حضور تمام اسماء الهی و وجود اسباب و علل را نشان میدهد و «رب» بر بُعد ربوبی مشیت پروردگار دلالت مینماید. بهجز چند آیه که مشیت به بندگان نسبت داده شده است: ﴿فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیَکفُر﴾ (کهف/29)، ﴿فَمَن شاءَ ذَکَرَهُ﴾ (مدثر/55)، ﴿لَهُم ما یَشاؤُونَ فیها﴾ (ق/35)، این واژه در بیشتر آیات قرآن به خداوند نسبت داده شده است. این مسأله نشان میدهد که خداوند متعال برای انسانها این امکان را فراهم آورده است که در نظام مشیت الهی، خواست و مشیت خود را دنبال نمایند؛ بنابراین واژۀ مشیت در قرآن چه در مورد انسانها و چه در مورد خداوند به کار رفته باشد، همگی بیانگر یک نظام قانونگذاری است. حال، با توجه به اطلاعات فوق پیرامون جایگاه واژۀ «مشیت» در آیات قرآن میتوان مؤلفههای معنایی [+ ارتباط با الوهیت خداوند]، [+ مربوط به غیب و عالم باطن]، [+ در ارتباط با ربوبیت عام و خاص خداوند]، [+ امکان وجود سلسلۀ اسباب و علل برای تحقّق مشیت]، [- جبری] و [+ اختیار و انتخاب انسان] را نیز برای این واژه استخراج نمود. واژۀ «إراده» نیز در قرآن بهصورت فعلی در صیغههای مختلف ماضی و مضارع به کار رفته است. صیغۀ ماضی بر تحقیق و وقوع و صیغۀ مضارع بر استمرار دلالت میکند، اما از جهت تحقق إراده و فعلیت مراد و وقوع مطلق آن فرقی میان آن دو نیست (مصطفوى،1360: «ذیل رود»، 4/275). فاعل افعالی که از مصدر «إراده» در قرآن به کار رفته است، در بیشتر مواقع، اسم جلالۀ «الله» است. علاوه بر آن، «ربّ»، «رحمن»، «هو مستتر»، «نحن مستتر» و «ضمیر متصل نا» نیز در نقش فاعل، کاربرد یافتهاند و در بافت کاربردی خود، بُعدی از ابعاد ارادۀ خداوند را به نمایش میگذارند. «أَرادَ اللَّهُ» به معنی ارادهای است که تمام اسماء الهی در آن حضور دارد. «رب» بر بُعد ربوبی ارادۀ پروردگار دلالت مینماید. «رحمن» نشاندهندۀ رحمت عام خداوند در ارادۀ او است. «ضمیر غایب» نشانۀ غیب الغیوب است و صیغۀ متکلم معالغیر «أَرَدنَا» و «نُرِیدُ» نیز میتواند برای تشریف یا نشانۀ وجود سلسلههای طولی اسباب و علل و یا به معنای همۀ اسماء الهی باشد که در صورت اخیر همخوانی بیشتری با «أَرادَ اللهُ» پیدا میکند. علاوه بر آن، این فعل، یک بار نیز به صورت مجهول به کار رفته است تا إرادۀ «شر» را از ساحت قدس پروردگار دور کند: ﴿وَأنَّا لَا نَدرِی أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی الأَرضِ أَم أَرَادَ بِهِم رَبّهُم رَشَدًا؛ و ما نمىدانیم که آیا براى کسانى که در زمین هستند بدى خواسته شده یا پروردگارشان برایشان هدایت خواسته است﴾ (جن/10). حال، با توجه به اطلاعات فوق پیرامون جایگاه واژۀ «إراده» در آیات قرآن میتوان مؤلفههای معنایی [+ تحقق حتمی اراده بهصورت آنی یا استمراری]، [+ ارتباط با الوهیت خداوند]، [+ ارتباط با ربوبیت خداوند]، [+ ناشی از رحمت عام خداوند]، [+ ارتباط با غیب الغیوب]، [+ امکان وجود سلسلۀ اسباب و علل برای تحقق إراده] را نیز برای این واژه استخراج نمود. بررسی واژگان کلیدی در نگاه کلانحوزههای معنایی[10] یکی از موضوعاتی است که در مطالعۀ درونزبانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در بررسی یک حوزۀ معنایی در یک متن لازم است واحدهای همحوزه بهصورت «همزمانی» در آن متن مورد مطالعه قرار گیرد. منظور از «همزمانی» این است که بدون توجه به ملاک زمان، رابطۀ میان واحدهای یک حوزۀ معنایی نسبت به هم یا نسبت به واحدهای حوزۀ معنایی دیگر، مورد تحلیل و توصیف قرار گیرد (صفوی، 1383: 3)؛ بنابراین، بهمنظور استخراج شبکۀ ارتباطات معنایی یک موضوع در قرآن کریم استفاده از دیدگاه «همزمانی» ضروری است. در مطالعۀ «همزمانی» حوزههای معنایی، همواره، بر دو اصل کلی تأکید میشود. این دو اصل، شامل عدم استقلال حوزههای معنایی و وجود سلسلهمراتب در میان این حوزهها است که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد.
1. عدم استقلال حوزههای معنایی این امکان وجود دارد که اعضای یک حوزۀ معنایی، بهطور همزمان در چندین حوزۀ مختلف، جای گیرند. همین نکته ثابت میکند که حوزههای معنایی، مستقل از یکدیگر نیستند و برحسب واحدهای مشترک، به یکدیگر پیوند خورده و یک شبکۀ معنایی را پدید میآورند (همان: 7).
2. سلسله مراتب حوزههای معنایی علاوه بر اصل قبل واحدهای تشکیلدهندۀ یک حوزۀ معنایی، میتوانند از مفهومی برخوردار باشند که - خود - عاملی برای تشکیل یک حوزۀ معنایی دیگر به حساب آید (همان: 8). با توجه به این دو اصل، شاید بتوان رابطۀ «همزمان» حوزههای معنایی با یکدیگر را، در دو گونۀ رابطۀ افقی و رابطۀ عمودی به دست داد. شکل زیر، این دو امکان را در طرحی ساده نشان میدهد:
شکل 1. رابطه افقی و عمودی حوزههای معنایی در شبکه معنایی شکل 1، در حقیقت، طرح سادهای از یک شبکۀ معنایی است. دو حوزۀ معنایی A و B، به دلیل اشتراک در واحد ب در رابطۀ افقی با یکدیگرند. از طرف دیگر، واحد پ از حوزۀ معنایی A، انتزاع یافته و حوزۀ معنایی C را پدید آورده است که در رابطهای عمودی با حوزۀ معنایی A قرار دارد (همان: 9).
روابط مفهومی در میدانهای معناشناسیهمانطور که ذکر شد، ملاک ترسیم میدانهای معنایی در مطالعات قرآنی، «روابط مفهومی در سطح واژگان» است. چرا که این ملاک، با معناشناسی واژگان قرآنی تناسب بیشتری دارد؛ از سویی، حکیمانه بودن انتخاب واژگان در قرآن را نشان میدهد و از سوی دیگر، مفهوم واژگان در آیات این کتاب آسمانی را، در فضایی جامع و چندبعدی به نمایش میگذارد. به اعتقاد ایزوتسو، دو یا چند کلمۀ کلیدی از سه راه عمده با یکدیگر ارتباط نزدیک مییابند و شبکۀ معناشناختی کاملاً در هم تافتهای میسازند. آن سه راه عبارتاند از: 1. نسبت ترادفی، 2. نسبت تقابلی، 3. انشعاب یک مفهوم کلیدی به تعدادی از عناصر متشکله؛ لیکن خود اذعان میکند که روشهای حوزهسازی، به موارد فوق، محدود نمیشود و براساس موضوع مورد بحث و مسائل جانبی مطرح در اطراف آن، این راهها قابل بسط هستند (ایزوتسو، 1378: 295 - 298). به عنوان مثال در بررسی شبکۀ معنایی «قوانین الهی در قرآن» مباحث هممعنایی و تقابل واژگانی، با موضوع مورد بحث، مناسبت داشته و در ترسیم حوزههای معنایی به کار میآیند. علاوه بر آن، میتوان از زوایای دیگری چون منشأ و مصدر قوانین، فعل و انفعالات، لوازم، آثار و نتایج قانونمندیها نیز به موضوع نگریست.
1. هممعنایی معمولاً به هنگام تعریف هممعنایی[11] چنین گفته میشود که اگر دو واژۀ هممعنی بهجای یکدیگر به کار روند، در معنی زنجیرۀ گفتار تغییری حاصل نمیآید. ولی باید توجه داشت که هیچ دو واژهای را نمیتوان یافت که در تمامی جملات زبان، بتوانند بهجای یکدیگر به کار روند و تغییری در معنی آن زنجیره پدید نیاورند (صفوی، 1379: 106). این مبحث، در مورد قرآن کریم که از جانب پروردگار عالم فرستاده شده است، اهمیت بیشتری داشته و قائلشدن به وجود ترادف در کتابی که آیات آن در کمال احکام است، به معنای وجود لغو در کلام خداوند حکیم است. بنابراین، مراد از طرح بحث هممعنایی در تحقیقات قرآنی، ترادفی دقیق و کامل نیست. گاهی «موازنۀ ساختمان دستوری» یا «ترادف عبارات» که از صنایع بلاغی است، وجود یک رابطۀ معنایی در میان دو یا چند واژه را مکشوف میسازد (ایزوتسو، 1360: 49)؛ به عبارت دیگر، این امکان وجود دارد که واژهای برحسب بافت، جانشین واژۀ دیگری شود و در چنین شرایطی «هممعنی» با آن تلقی گردد (صفوی، 1379: 108). به عنوان مثال، «یشاء» و «یرید» با یکدیگر مترادف نیستند، اما در دو آیۀ ﴿إِنَّ اللَّهَ یَفعَلُ ما یَشاءُ﴾ (حج/18) و ﴿إِنَّ اللَهَ یَفعَلُ ما یُریدُ﴾ (حج/14) از نظر معنایی همتراز قرار داده شدهاند.
2. تقابل معنایی در معنیشناسی بهجای تضاد[12] از اصطلاح تقابل استفاده میشود، زیرا تضاد صرفاً گونهای از تقابل بهحساب میآید. تقابل معنایی[13]، موردی است که در آن ساخت معنایی یک واژه از روی واژۀ متقابل آن معلوم میشود. در تقابل واژگانی[14] واژهها به کمک تکواژهای منفیساز در تقابل با یکدیگر قرار گرفتهاند (صفوی، 1379: 119). برای تقابل معنایی میتوان به این نمونه اشاره کرد: تقابل «رحمت» و «عذاب» در آیۀ ﴿رَبُّکُم أَعلَمُ بِکُم إِن یَشَأ یَرحَمکُم أَو إِن یَشَأ یُعَذِّبکُم؛ پروردگار شما به حال شما داناتر است اگر بخواهد بر شما رحمت مىآورد، یا اگر بخواهد شما را عذاب مىکند﴾ (إسراء/54)؛ و همنشینی آنها با «علم» پروردگار که نشان میدهد تعلق مشیت خداوند بر «رحمت» و «عذاب» انسانها براساس علمی است که نسبت به آنان دارد؛ برای تقابل واژگانی نیز میتوان به آیۀ ﴿یُریدُ اللهُ بِکُمُ الیُسرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ؛ خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشواری نمىخواهد﴾ (بقره/185) اشاره کرد که با تقابل افعال «یُریدُ» و «لا یُریدُ»، ویژگیهای اراده و عدم ارادۀ خداوند را تبیین مینماید.
3. رابطۀ کنش و واکنش ممکن است به دنبال صدور یا اعمال برخی از قانونمندیها که خود، کنشهایی از جانب خداوند متعال هستند، کنشهای تکوینی یا تشریعی دیگری رخ دهد. از طرف دیگر، این کنشها و افعال، واکنشها یا انفعالات خاصی را در هستی به دنبال دارند. واکنشهای قوانین و سنن الهی در هستی را نیز میتوان در دو بخش تکوینی و تشریعی مورد بررسی قرار داد. همراهی واژگان حوزۀ قوانین الهی با این فعل و إنفعالات، نوعی رابطۀ معنایی را به نمایش میگذارد که در تحلیل عناصر معنایی واژگان نقش بسزایی دارد. «کنشها و واکنشهای تکوینی» شامل آن دسته از فعلها و انفعالاتی است که در برابر قوانین الهی به صورت تکوینی اتفاق میافتد. به عنوان مثال تقدم امر بر اراده و قول در آیۀ ﴿إنّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مىگوید: موجود باش، آن نیز بىدرنگ موجود مىشود﴾ (یس/82) نشان میدهد هنگامیکه خداوند ایجاد چیزی را «إراده» کند، با صدور امر «کن» آن شیء موجود میشود. پس میتوان این «أمر» را به عنوان کنشی در نظر گرفت که برای تحقق ارادۀ الهی رخ داده است و واکنش آن در هستی «یکون» است. «کنشها و واکنشهای تشریعی» شامل آن دسته از فعلها و انفعالاتی است که پس از صدور یا اعمال یک قانونمندی، بهصورت تشریعی رخ میدهد. کنش تشریعی، وابسته به اختیار انسانها و نیز به عنوان بستری برای واکنش تشریعی ایشان است. «اختیار و انتخاب انسانها» مهمترین عامل در تشخیص واکنشهای تشریعی است. این واکنشها در آیات قرآن، گاهی به صورت بیان انفعال و عکسالعمل انسانها آمده است و گاهی عکسالعمل مورد انتظار پروردگار از انسانها را نشان میدهد. برای نمونه، در مورد واکنش به «إراده» میتوان به آیۀ ﴿وَ اللهُ یُریدُ أَن یَتُوبَ عَلَیکُم وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَن تَمیلُوا مَیلاً عَظیماً؛ خدا مىخواهد تا بر شما ببخشاید و کسانى که از خواستههاى نفسانى پیروى مىکنند مىخواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شوید﴾ (نساء/27) اشاره کرد که انفعال و عکسالعمل برخی از انسانها در برابر ارادۀ خداوند را بیان میدارد؛ هرچند این واکنش، مورد رضایت پروردگار متعال نیست. در مقابل، آیۀ ﴿إِن أَرادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَل هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَو أَرادَنی بِرَحمَةٍ هَل هُنَّ مُمسِکاتُ رَحمَتِهِ قُل حَسبِیَ اللَهُ عَلَیهِ یَتَوَکَّلُ المُتَوَکِّلُونَ؛ اگر خدا بخواهد صدمهاى به من برساند آیا آنچه را بهجای خدا مىخوانید، مىتوانند صدمۀ او را برطرف کنند یا اگر او رحمتى براى من اراده کند آیا آنها مىتوانند رحمتش را بازدارند؟ بگو: خدا مرا بس است. اهل توکل تنها بر او توکل مىکنند﴾ (زمر/38)، واکنش مورد انتظار خداوند در برابر ارادۀ خود که همان توکل بر او است را نشان میدهد.
4. رابطۀ مصدری قرآن کلام خداوند حکیم است؛ بنابراین انتخاب هر واژۀ آن براساس حکمتی صورت گرفته است. اینکه منشأ و مصدر هریک از واژگان حوزۀ قوانین الهی، کدامیک از اسماء و صفات پروردگار است در شناخت عناصر معنایی آن واژه، ترسیم میدانهای معناشناسی و کشف روابط میان واژگان اهمیت زیادی دارد. برای نمونه، در آیۀ ﴿وَ لَو بَسَطَ اللهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِی الأَرضِ وَ لکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ؛ و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلماً در زمین سر به عصیان برمىدارند، لیکن آنچه را بخواهد به اندازهاى فرومىفرستد. بهراستی که او به بندگانش آگاهِ بیناست﴾ (شورى/27)، خداوند متعال مصدر این مشیت خویش را «خبیر» و «بصیر» بودن خود نسبت به بندگانش معرفی مینماید تا نشان دهد که مشیت خداوند در اعطای رزق به بندگان براساس آگاهی و بینش او نسبت به قدر آنها است.
5. رابطۀ تلازم خداوند متعال در قرآن کریم علت جاری شدن برخی از قوانین خود در هستی را ذکر فرموده است. ازآنجاکه وقوع قوانین الهی، وابسته به ایجاد شرایط و پیشزمینههای آن است، برقراری ارتباط مابین قانون و لوازم اجرای آن در یک حوزۀ معنایی، نقش مهمی در درک سنتها و قوانین الهی دارد. مثلاً در آیات ﴿مَن کانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلاها مَذمُوماً مَدحُوراً - وَ مَن أَرَادَ الاَخِرَةَ وَ سَعَى لهَا سَعیَهَا وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئکَ کَانَ سَعیُهُم مَّشکُورًا؛ هرکس خواهان دنیاى زودگذر است، بهزودی هرکه را خواهیم نصیبى از آن مىدهیم، آنگاه جهنم را که در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرر مىداریم - و هرکس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد، آناناند که تلاش آنها مورد حقشناسى واقع خواهد شد﴾ (إسراء/18-19)، «مشیّت» و «إرادۀ» الهی ملازم با ارادۀ انسان معرفی شده و در حقیقت این انسان است که با اراده و اختیار خود دنیا یا آخرت را انتخاب نموده و برای رسیدن به آن تلاش میکند و خداوند براساس انتخاب او «مشیّت» و «إرادۀ» خویش را در حق وی جاری میکند.
6. آثار و نتایج بررسی آثار و نتایج قوانین الهی و برقراری ارتباط بین آنها در حوزههای معنایی، جنبههای دیگری از قوانین الهی را آشکار مینماید. اتفاقاتی که در مسیر اجرای قوانین الهی به وقوع میپیوندد، آثار آن قانونمندی است، اما پس از اجرای قانون و در خاتمۀ کار، نتایجی به بار میآید و قانون به مقصود خود میرسد که با عنوان نتیجه، مورد بررسی قرار میگیرد. به عنوان نمونه، آیات ﴿لَیسَ لَکَ مِنَ الأَمرِ شَیءٌ؛ چیزی از أمر در اختیار تو نیست﴾ (آلعمران/128)، ﴿إِنَّکَ لا تَهدی مَن أَحبَبتَ وَ لکِنَّ اللَهَ یَهدی مَن یَشاءُ؛ تو هر که را دوست دارى نمىتوانى راهنمایى کنى، لیکن خداست که هرکه را بخواهد راهنمایى مىکند﴾ (قصص/56) و ﴿وَ مَن یُرِدِ اللهُ فِتنَتَهُ فَلَن تَملِکَ لَهُ مِنَ اللهِ شَیئاً؛ و هر که را خدا بخواهد به فتنه درافکند، هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چیزى بر نمىآید﴾ (مائده/41)، نشان میدهد یکی از آثار «أمر»، «مشیّت» و «إرادۀ» الهی آن است که هیچکس حتی پیامبر اکرم نیز مالکیت و استقلالی در آنها ندارد. ترسیم میدانهای معناشناسیپس از استخراج روابط مفهومی هریک از واژگان حوزۀ معنایی، لازم است این روابط مفهومی به شکل میدانی ترسیم گردد تا با ایجاد یک فضای کلی، امکان بررسی جامع روابط مفهومی واژه فراهم گردد. به عنوان مثال با بررسی آیات و روابط مفهومی مربوط به واژۀ «أمر»، «مشیّت» و «إراده» در حوزۀ معنایی «قوانین الهی در قرآن» میتوان به میدانهای معناشناسی نشان داده شده در اشکال 2، 3 و4 دست یافت.
استخراج شبکۀ معناییبا بررسی پیوستگیهای میدانهای معنایی، شبکهای وسیع از ارتباطات چندجانبه میان کلمات آشکار میشود. دستیابی به این شبکۀ معنایی در مطالعۀ ساختار مفهومی واژگان یک حوزۀ معنایی و تحلیل حدود معنای نسبی عناصر لغوی آن بسیار راهگشا است؛ به عبارت دیگر، هر یک از واژهها و اصطلاحات حوزۀ معنایی در این شبکه، معنای خاصی پیدا میکند که بدون در نظر گرفتن آن و تنها با مراجعه به فرهنگهای لغت نمیتوان بدان دست یافت. به عنوان مثال بررسی ارتباطات میدانهای معنایی واژگان حوزۀ «قوانین الهی در قرآن» نشان میدهد که واژۀ «أمر» مهمترین بعد باطنی قوانین الهی و روح حاکم بر قانونمندیها است. «أمر» الهی پس از تدبیر، از عالم «أمر» که فضای قانونگذاری است به عالم «خلق» که فضای إعمال قانون است نازل میشود و در این میان، قانونمندیها و علل و اسباب هستی، در تبدیل «أمر» به «خلق» و به تعبیری «کُن» به «یکون» ایفای نقش میکنند؛ بنابراین، «أمر» فرای زمان، مکان، اسباب و علل و قانونمندیها است، لیکن عالم «خلق» تحت همۀ این قانونمندیها قرار میگیرد؛ بنابراین، میتوان «أمر» را نقطۀ آغاز مشیّتها و ارادههای خداوند و محور مدیریت و اتصال آنها به شمار آورد. هرچند عالم «خلق» عالم فراز و فرود، تلاطم و رفتوآمد است؛ عالم «أمر» کنشی محض و ثابت است و واکنش هستی در برابر آن، انقیاد محض است. پس عالم «أمر» دارای بُعد واکنشی نیست و با اتفاقات و واکنشهای انسانی تغییر نمیکند. اگر «أمر» روح حاکم بر قانونمندیها است، نظام «مشیّت» بهمنزلۀ کالبدی برای این روح و سیستم ارگانیک قوانین الهی است. پس «مشیّت»، ظرف تجلّی «أمر» در هستی است و امکان تجلّی و ظهور «أمر» در عالم وجود را فراهم میکند. نظام «مشیّت» برخلاف «أمر» که کنشی محض بوده و اتفاقات و واکنشهای تشریعی در آن هیچ تأثیری ندارد؛ کنشی و واکنشی است و انتخاب، اختیار و واکنش انسان تأثیر مستقیمی بر سرنوشت او در نظام «مشیّت» دارد. کنشی و واکنشی بودن «مشیّت» بدان معنا است که عبارتی مانند ﴿یَهدی مَن یَشاءُ﴾ (بقره/142) را به این صورت میتوان معنا کرد؛ میتوان گفت خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند و میتوان اظهار داشت که خداوند هر کس که خود بخواهد هدایت شود را هدایت میکند. پس هرچند «مشیّت» ظرف تجلّی «أمر» در هستی است؛ لیکن هیچگاه «أمر» در نظام «مشیّت» قطعی نمیشود؛ به عبارت دیگر، «مشیّت» به معنای حتمی شدن یک «أمر» نیست، «مشیّت» به معنی امکان و در قانون گذاشتن و احتمال وقوع یک «أمر» است و این انسان است که با إرادۀ خود راهی را از میان راههای «مشیّت» انتخاب میکند و نتیجۀ انتخاب خود را مییابد. درحالیکه «إراده» به معنای قطعی شدن است و وقتی إرادۀ الهی تحقّق یابد آن «أمر» قطعی میشود. پس آن چیزی که عالم «أمر» را به عالم «خلق» میآورد و أمر الهی را در هستی بیان میکند، «إراده» است. بحث و نتیجهگیریدر این پژوهش تلاش شد تا با استفاده از معنیشناسی زبانی و نظریۀ حوزههای معنایی، ارتباط واژگان در یک شبکۀ معنایی مورد تحلیل قرار گیرد. هدف از این کار آن بود که با ایجاد یک تصوّر کلی نسبت به واژگان یک حوزۀ معنایی در قرآن کریم درک صحیحی از این مفاهیم فراهم آمده و گامی نو در جهت شناخت مفاهیم قرآنی برداشته شود. تلفیق مکتب بن با روشهای بینامتنی در این تحقیق نشان داد بهمنظور ایجاد یک تصوّر کلی نسبت به واژگان یک حوزۀ معنایی در قرآن کریم، بایستی پس از جستجوی «واژگان کلیدی» حوزۀ معنایی، با بررسی روابط مفهومی واژگان «میدان معناشناسی» هر واژه تعیین شده و این ارتباطات از طریق نمودارها و جداول دادگانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. سپس با مقایسه و سنجش ارتباطات میدانهای معناشناسی، امکان دستیابی به «شبکۀ معنایی» فراهم شده و با این روش، معنای هر واژه در بافت کاربردی خود، معیّن میشود. در مرحلۀ بعد، «مؤلفههای معنایی» این واژگان از طریق علم تبارشناسی واژگان، وجوه و نظایر، بررسی فروق اللغات، همنشینها و جانشینها، سیاق و روایات تفسیری ارزیابی میشود. بدین ترتیب، واژههای قرآن، خود، معنای خویش را تبیین مینمایند: «ذَلِکَ القُرآنُ فَاستَنطِقُوهُ وَ لَن یَنطِقَ؛ آن [نور] قرآن است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز سخن نمیگوید» (سید رضی، 1380: خطبه 158). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم (1415ق). ترجمۀ محمدمهدی فولادوند. تهران: دارالقرآن الکریم. ایازی، محمدعلی (1383). «معناشناسی و رابطه آن با دانش تفسیر قرآن کریم». تحقیقات علوم قرآن و حدیث. شمارۀ 2. صفحات 66-45. ایزوتسو، توشیهیکو (1363). خدا و انسان در قرآن. ترجمۀ احمد آرام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. ایزوتسو، توشیهیکو (1360). ساختمان معنایی مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن. ترجمۀ فریدون بدرهای. تهران: قلم. ایزوتسو، توشیهیکو (1378). مفهوم ایمان در کلام اسلامی. ترجمۀ زهرا پورسینا تهران: سروش. خوشمنش، ابوالفضل (1388). «فرهنگ اشتقاقی تطبیقی واژگان قرآن ضرورتها و چالشها». پژوهشنامۀ علوم و معارف قرآن کریم. شمارۀ 4. صفحات 42-9. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412). المفردات فی غریب القرآن. دمشق: دارالعلم الدار الشامیة. رضایی کرمانی، محمدعلی (1376). «جایگاه سیاق در المیزان». پژوهشهای قرآنی. شمارۀ 9 و 10. صفحات 205-194. سید رضی، محمد بن حسین (1380). نهج البلاغه. ترجمۀ محمد دشتی. اصفهان: فرهنگ و مردم. صفوی، کورش (1379). درآمدی بر معناشناسی. تهران: سوره مهر. صفوی، کورش (1383). «نگاهی به نظریۀ حوزههای معنایی از منظر نظام واژگانی زبان فارسی». علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. شمارۀ 40. صفحات 11-1. قرشی، علیاکبر (1371). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیة. قاسم پور، حسن (1383). «سیاق در قرآن». پیام جاویدان. شمارۀ 5. صفحات 30 - 47. مشکور، محمدجواد (1357). فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی. تهران: بنیاد فرهنگی ایران. مصطفوى، حسن (1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. مطیع، مهدی (1387). معناشناسی «زیبایی» در قرآن کریم. پایاننامه دورۀ دکتری الهیات. تهران: دانشگاه امام صادق. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,170 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,315 |